دشمن ذلـیل عزّ و وقار سکینه است فریادکـربلایحـسینی بهسینه است
درمکـتب مجاهـدت وصبر وابـتلا ایثارواستقامت و ایمان گزینه است
هرچند درد ورنج اسارت کشیدهای
توخصم را به بند حقارت کـشیدهای
روی تو آفـتـاب تـمـاشـای بـاب بـود آئــیــنـۀ تــمــامنــمــای ربــاببــود
درمنطـق تومعجـزۀ نطـقمرتضی پیغـام توحیا وعـفـاف وحجاب بود ازسنگ و تازیانه که درشکوه نیستی درقـتـلگه به پیکـربیسرگـریـستی
در مجلس یـزید که قـلـبت کباب بود دیـدی مـیان طـشتطلا آفـتـاب بـود نامحرمت به دور و غمت بیحساب بودبر چهره آستین ودودستت حجاب بود فریاد وآه واشک وغم ازگریۀ توسوخت
حتی دل یزید هم ازگریۀ توسوخت
گاهی صدای گریهاصغـرشنـیـدهای گه ناله در شـهـادت اکـبرکـشیـدهای
گاهی بهروی خارمغـیلان دویدهای گه حـنجـربـریـده بهگـودال دیـدهای درهربلـیّه حمدالهیت برلب است الحق تو را مقاومت و صبر زینب است
ای یادگار فـاطـمه، ای دخـتر حسین همگام زیـنـبـیـنی وهمسنگـرحسین
در راه شـام راهـنـمـایـت ســر پــدر منـزل به مـنـزلی تو پیـامآور حسین هر خانهای که هست رباب و سکینهاش
باشد صفای روضه شهـرمـدیـنهاش
تومصحف حسین و بهشت است دامنت برصفحـه جـمـال فـروزنده احـسنَت
پامـال حـرمتت شده ازجوردشمنان بـا تـازیـانـه آیـه نـوشـتـنـد بـرتـنـت
تـو راز نـاشـنـیـده ز بـابـا شـنـیدهای
تـو قـاصـد پـیــام گـلــوی بــریـدهای
ای پاکی وعفاف و حیا شرمسار تو دشـمن حـقـیـر مـنـزلت واقـتـدار تو
پیـوسـته بـاد بـاغ شـهـادت بـهـار تو تا روز حـشـر گـریه «میثم» نـثارتو
قلب حسین و چشم و چراغ مدینهای
سرتا قـدم جلال و وقـار و سکینهای